جشنواره عید تا عید تخفیف‌های محصولات غنی فایل آغاز شد.مشاهده جشنواره

مشاهده دسته بندی بستن دسته بندی
امروز
سه شنبه 4 اردیبهشت 1403
جزئیات محصول پرسش و پاسخ پشتیبانی این محصول

توضیحات محصول

تذکر مهم:   برای خریداقدام پژوهی چگونه توانستم با روش تدریس مبتنی بر فناوری اطلاعات IT اختلالات یادگیری سمانه دانش آموز پایه اول را حل کنم. و تمامی مطالب سایت، نسبت به خرید اشتراک ویژه اقدام نمایید. . با خرید اشتراک ویژه به تمامی مطالب سایت دسرسی رایگان خواهید داشت.

در این پست از سایت غنی فایل، Fix learning disability اقدام پژوهی چگونه توانستم با روش تدریس مبتنی بر فناوری اطلاعات IT اختلالات یادگیری سمانه دانش آموز پایه اول را حل کنم را قرار داده ایم.

این اقدام پژوهی که اختلال یادگیری دانش آموز را به وسیله ی فناوری اطلاعات رفع کرده است؛ در قالب فایل ورد و قابل ویرایش آماده خرید و دانلود می باشد.

در ادامه توضیحات تکمیلی را مشاهده می نمایید.

تعداد صفحات: 42 صفحه.

فرمت فایل: ورد word و قابل ویرایش.

موضوع: اقدام پژوهی چگونه توانستم با روش تدریس مبتنی بر فناوری اطلاعات IT اختلالات یادگیری سمانه دانش آموز پایه اول را حل کنم.

 

فهرست مطالب.


مقدمه    4
اينترنت و ساير اشکال فناوري اطلاعات و ارتباطات ICT    4
معلم با استفاده از فناوري در كلاس درس مي تواند اين شرايط را فراهم كند:    5
توصيف وضعيت موجود    6
گردآوري اطلاعات(شواهد 1)    8
نارسايي هاي يادگيري    9
اختلال يادگيري (ديسلكسي) Dyslexia    12
چگونگي تشخيص اختلالات يادگيري    14
روش مشاهده    15
روش مصاحبه    16
روش استفاده از آزمون هاي رواني    16
انواع ناتواني هاي يادگيري    17
راه هاي درمان اختلالات يادگيري    17
نقش تلويزيون در آموزش و يادگيري كودكان    18
نقش فناوري اطلاعات و ارتباطات در فرايند ياددهي و يادگيري    20
پيشينه پژوهش    23
اجراي راه حل    24
تمرين يك:    25
تمرين دوم:    25
تمرين سوم:    25
نقش لپ تاب در آموزش كودكان بر اساس گزارش سازمان ملل    27
چگونگي اجراي راه حل جديد، استفاده از لپ تاب    28
جمع آوري اطلاعات (شواهد2)    29
بررسي پيشرفت تحصيلي دانش آموزان و بخصوص سمانه با مقايسه نمرات آن ها قبل از اجراي اقدام و بعد از آن؛    29
جدول يك: ميانگين نمرات هر دانش آموزان قبل از اجراي اقدام    30
جدول دو: ميانگين نمرات هر دانش آموزان بعد از اجراي اقدام    31
نمودار دو: ميانگين نمرات هر دانش آموزان بعد از اجراي اقدام    32
جدول سه: مقايسه ميانگين نمرات كلاس قبل و بعد از اقدام    32
نمودار سه: مقايسه ميانگين نمرات كلاس قبل و بعد از اقدام    33
بررسي عوامل رفتاري سمانه و اثر گذاري روش تدريس مبتني بر IT در روحيات او؛    33
تجزيه و تحليل نتايج    35
جدول چهار: مقايسه درصد پيشرفت نمرات دانش آموزان  قبل و بعد از اقدام    35
نمودار چهار: مقايسه درصد پيشرفت نمرات دانش آموزان  قبل و بعد از اقدام    35
ارزش يابي تأثير اقدام جديد و تعيين اعتبار آن    35
نتيجه گيري و پيشنهادات    37
منابع مورد استفاده:    40

 

چكيده


    در اين چند سال بعنوان معلم پایه اول ابتدایی با دانش آموزان دختر و پسر با ويژگي هاي رفتاري و اجتماعي متفاوت سر و كار داشتم. اما امسال يكي از دانش آموزان من به نام سمانه، با بقيه بچه هايي كه تا به حال ديده بودم خيلي فرق داشت. او كودكي خجالتي، مضطرب و افسرده بود.

آهسته و لرزان صحبت مي كرد. با بقيه بچه ها دوست نمي شد و گوشه گير بود. حتي قادر نبود كه وسايل خود را از كيفش در آورد.

كتابش را وارونه در دست مي گرفت و هنگام تصويرخواني از كتاب بخوانيم، مي گفت: چيزي نمي بينم. در نوشتن نيز مشكل داشت و ساده ترين علائم كتاب بنويسيم را نمي توانست، بنويسد. او رياضي را درك نمي كرد.

به طور كلي او دچار اختلالات يادگيري يا ديسلكسي بود.

در گوش دادن، صحبت كردن، خواندن، نوشتن، استدلال كردن و درك كردن مشكل داشت. با بررسي هايي كه انجام دادم از نظر فيزيكي و هوش كاملاً سالم و عادي بود ولي در يادگيري بسيار مشكل داشت. براي حل اختلالات يادگيري و رفتاري او نياز به روش تدريس مناسب و خاص بود.
    پس از مطالعه و بررسي فراوان، روش هاي ويژه اي را براي بهبود وضعيت او به كار بستم. راه حل هاي مختلف را آزمايش كردم. بهترين راه اين بود كه نوآوري هاي آموزشي را به كار ببرم و با استفاده از فناوري نو اختلالات يادگيري سمانه را حل كنم. بنابراين از روش IT استفاده كردم.
    با تلاش فراوان توانستم به نتيجه مطلوب برسم. به طوري كه پيشرفت سمانه بسيار چشمگير بود. او نه تنها در درس رياضي و بخوانيم پيشرفت بسيار زيادي داشت بلكه مشكلات رفتاري او نيز به كلي رفع گرديد و همانند ساير دانش آموزان در فعاليت هاي كلاسي شركت مي كرد.
    نتيجه اي كه در نهايت به دست آمد اين بود كه: توانستم اختلالات يادگيري (ديسلكسي ) سمانه را با كمك تدريس مبتني بر IT حل كنم و از او دانش آموزي فعال و علاقمند بسازم. علاوه بر آن پيشرفت تحصيلي و علاقمندي ساير دانش آموزان نيز با اين روش ميسر شد و كلاسي سرشار از شادي و نشاط مهيا نمودم.

موفقيت تحصيلي، علاقمندي و سرزندگي سمانه و ساير دانش آموزان نشان دهنده موفق بودن اين طرح مي باشد.

موضوع: اقدام پژوهی چگونه توانستم با روش تدریس مبتنی بر فناوری اطلاعات IT اختلالات یادگیری سمانه دانش آموز پایه اول را حل کنم.

مقدمه


توجه به اهميت آموزش در دوران اوليه زندگي، پرداختن به پژوهش هاي علمي در برنامه هاي درسي دبستان امري كاملاً آشكار است. در دوران كودكي ساختار شخصيتي و رفتاري انسان بنيان گذاشته مي شود و اين دوران بسيار سرنوشت ساز است.

امروزه به دليل آن كه كودكان پيوسته در معرض هجوم انواع رسانه ها و فناوري ها قرار دارند، لازم است فعاليت هاي يادگيري در روش هاي جديد، متفاوت و مهيج در آموزش و پرورش ارائه شود.

استفاده از رايانه به عنوان ابزار آموزشي مفيد در مدارس ابتدايي براي جستجوگري در شبكه جهاني به منظور كمك به دانش آموزان ابتدايي است. استفاده از اين فناوري كلاس هاي دوره ابتدايي را از شادي و هيجان بيش تري برخوردار مي كند.
    رايانه به دانش آموزان اين دوره كمك مي كند جزئيات دروس و مطالب كتاب را به خوبي فرا بگيرند. آموزش علوم، رياضي و قرآن و..... از طريق رايانه و گفتگوهاي رايانه اي و جلسات الكترونيك، به برنامه ريزي درسي و فعاليت هاي ديگر كلاسي، كمك زيادي مي كند.
اطلاعات جديد و فناوري ارتباطات به طور قابل ملاحظه اي يادگيري دانش آموزان را بهبود مي بخشد و رايج ترين شيوه هاي دستيابي دانش آموزان به اطلاعات و دانش مورد نياز آن ها را تحت تأثير قرار مي دهد.
اينترنت و ساير اشکال فناوري اطلاعات و ارتباطات ICT
(Information & Communication Technology) تغييرات عمده اي در تمرين آموزش عملي و يادگيري در كشورهاي توسعه يافته ايجاد کرده است. معلمان و دانش آموزان در سراسر جهان مي توانند ازطريق اينترنت به راحتي متن ، صدا و تصوير را به يکديگر ارسال کنند. اقدامات دولت انگليس مانند ايجاد شبکه ملي يادگيري بيانگر آن است که معلمان بايد به سرعت به سمت فعاليت هاي اينترنتي و درس هاي مبتني بر شبکه در مدارس حرکت کنند. در ديگر کشورها نيز دولت ها چنين پيشرفت هايي را تشويق مي کنند.
تحقيقات نشان داده است كه استفاده از  IT به دانش آموز فرصت تسلط بر فناوري و خودراهبري مي دهد. معلم با تغيير نقش خود از انتقال دهنده به تسهيل كننده مي تواند به ارايه محتواي اطلاعات به دانش آموز بپردازد و از طرف ديگر فعاليت هاي يادگيرنده را كه نتيجه آن يادگيري است تسهيل كند. لازمه ايفاي چنين نقشي وجود معلمان توانمند در زمينه موضوع هاي مورد تدريس و كاربرد  ITاست.
معلم با استفاده از فناوري در كلاس درس مي تواند اين شرايط را فراهم كند:
1.    ايجاد تجارب يادگيري غيرمستقيم؛
2.    ايجاد ارتباط دقيق؛
3.    ايجاد علاقه به يادگيري؛
4.    افزايش امكانات يادگيري.
معلم مي تواند دانش آموزان را ارزشيابي كند، اطلاعات لازم را جمع آوري كرده و بازخوردهاي مناسب را به دانش آموزان ارائه كند. متأسفانه روشهاي تدريس به كمك  IT فراگير نيست. بيش تر در قالب جشنواره ها و مسابقات و برخي به صورت موردي استفاده مي شود.
در اين طرح اقدام پژوهي به بررسي كاربست فناوري اطلاعات (IT) در حل مشكلات يادگيري سمانه پرداخته شده است. لازم به ذكر است كه اين روش براي اولين بار در پايه اول ابتدايي به كار گرفته شده است.

موضوع: اقدام پژوهی چگونه توانستم با روش تدریس مبتنی بر فناوری اطلاعات IT اختلالات یادگیری سمانه دانش آموز پایه اول را حل کنم.
توصيف وضعيت موجود


    اینجانب کبری   ، دارای مدرک لیسانس    ، مدت      سال است که در خدمت آموزش و پرورش مشغول به تدریس می باشم . امسال نیز بعنوان معلم پایه اول در مدرسه محدثه مشغول به خدمت می باشم
    از ابتداي سال تحصيلي متوجه شدم كه يكي از دانش آموزانم به نام سمانه داراي علائمي از قبيل بي علاقگي به مدرسه، ترس از مدرسه، همكاري نكردن با معلم، انجام ندادن تكاليف درسي به طور منظم، ضعف درسي، گوشه گيري و انزوا طلبي مي باشد كه نشاندهنده وجود اختلالات رفتاري و درسي در اين دانش آموز بود. او دور از پدر و مادرش زندگي مي كرد زيرا آن ها در حال كوچ كردن بودند.

به همين دليل او با پدربزرگ و مادربزرگ خود در روستا ساكن بود. دوري از پدر و مادر باعث بروز مشكلات روحي و عاطفي شده بود كه بر اختلالات يادگيري او مي افزود. آن ها به دليل فقر اقتصادي ازوسايل ساده رفاهي مانند تلويزيون محروم بودند.

وقتي از سمانه مي پرسيدم از برنامه هاي تلويزيون به كدام يك علاقه داري؟ مي گفت: ما تلويزيون نداريم. او براي ورود به مدرسه مورد سنجش قرار نگرفته بود همچنين دوره پيش دبستاني را به علت فقر فرهنگي خانواده نگذرانده بود.

او كودكي خجالتي، مضطرب، افسرده و نگران بود. دستانش هميشه از عرق خيس بود. جثه اي كوچكتر از ساير همكلاسي هايش داشت. من اغلب در زنگ هاي تفريح از پشت پنجره كلاس رفتار او را زير نظر داشتم. اصولاً جنب و جوش و تحرك بسيار كمي داشت. بيشتر در گوشه حياط مدرسه در كنار خواهر بزرگترش كه كلاس چهارم بود
مي ايستاد و بچه هاي ديگر را با كنجكاوي نگاه مي كرد. او با كسي ارتباط برقرار نمي كرد و حتي با همكلاسي هايش هم دوست نبود.

هنگام صحبت كردن هميشه ترس داشت و خيلي آهسته و لرزان صحبت مي كرد. در كلاس وقتي از دانش آموزان مي خواستم كتاب هاي خود را روي ميز گذاشته و باز كنند مدت زيادي طول مي كشيد تا كتاب خود را از كيفش در آورد و روي ميز قرار دهد. يك ماه طول كشيد تا من به كمك همكلاسي هايش به او ياد داديم تا كتاب خود را وارونه در دست نگيرد.
    هنگام تدريس نگاره هاي كتاب بخوانيم، دانش آموزان مي بايست درباره لوح ها صحبت كنند و تصوير خواني كنند. وقتي نوبت به سمانه مي رسيد مدت ها به تصوير نگاه
مي كرد و جوابي نمي داد. وقتي از او مي پرسيدم كه در تصوير چه مي بيني؟ مي گفت: هيچي نمي بينم.
    ابتدا فكر كردم كه او مشكل بينايي دارد. به همراهي مدير مدرسه او را به مركز بهداشت فرستاديم تا مورد آزمايش بينايي سنجي و شنوايي سنجي قرار گيرد. در هر دو مورد مشكلي نداشت. بعد از آن به نظرم رسيد كه خجالتي است و نمي خواهد در جمع صحبت كند.

از او خواستم كه فقط براي من صحبت كند و باز او جواب مي داد كه در تصوير چيزي نمي بيند. با توضيحاتي كه من و ساير همكلاسي هايش در باره تصاوير مي داديم او فقط بعضي از زيرنگاره ها را نام مي برد و در مورد لوح بزرگ هيچ چيز نمي گفت.

او اصلاً فكر نمي كرد و طوطي وار جواب مي داد هرچه بچه ها اعم از درست يا غلط مي گفتند همان را تكرار مي كرد.
    در نوشتن هم بسيار مشكل داشت و ساده ترين علايم موجود در كتاب بنويسيم را
نمي توانست، بنويسد. اغلب او را پاي تخته آورده، دست او را مي گرفتم تا بتواند، بنويسد. در دفتر مشق هم به او تمرين مي دادم، اما باز هم در نوشتن مشكل داشت. او خيلي بي توجه بود. دائم به اطراف خود نگاه مي كرد و در نوشتن بسيار كند بود. مدتي طول مي كشيد تا بتواند يك علامت خيلي ساده رسم كند.

در خواندن و نوشتن و به خاطر سپردن اعداد هم بسيار مشكل داشت.
    دو ماه از سال تحصيلي مي گذشت و من هرچه تلاش مي كردم سمانه هيچ پيشرفتي نداشت. هميشه در اين فكر بودم كه: "چگونه مي توانم مشكلات يادگيري و رفتاري او را حل كنم؟"

 

 

گردآوري اطلاعات(شواهد 1)


    براي اين كه بتوانم درباره پرسشي كه مطرح كرده بودم اطلاعات دقيق تري به دست آورم تصميم گرفتم موضوع را با همكاراني كه صاحبنظر در اين زمينه هستند درميان بگذارم.
    در يك زنگ تفريح، موضوع را با همكارانم در ميان گذاشتم. برخوردهاي آن ها متفاوت بود. تعدادي معتقد بودند كه بهتر است موضوع را با والدينش در ميان بگذاري، شايد به كمك آن ها بتوان كاري انجام داد.

بعضي ديگر معتقد بودند كه بهتر است از آموزش او صرفنظر كني و او را به حال خود بگذاري تا براي سال آينده آماده بشود.

عده اي ديگر معتقد بودند كه او هنوز موقعيت خود را درك نكرده و بهتر است صبر داشته باشي تا مدتي بگذرد و او موقعيت خود را بشناسد. سپس آموزش او را شروع كني.
    موضوع را با مدير مدرسه در ميان گذاشتم. او نيز معتقد بود كه اين دانش آموزان اگر دو سال در كلاس اول بمانند پايه آن ها قوي مي شود و براي سال آينده آماده تر هستند. پس بهتر است كه خودت را خسته نكني.
    با آمدن معلم راهنما به مدرسه موضوع را با او مطرح كردم او چند سؤال بسيار ساده از سمانه پرسيد و سمانه هم كم و بيش به آن ها جواب داد. معلم راهنما معتقد بود كه سمانه
مي تواند ياد بگيرد ولي بايد مرتب او را تشويق كني. زيرا تشويق، انگيزه او را براي يادگيري افزايش مي دهد.

البته تشويق نبايد بيش از حد باشد. اين روش را ادامه بدهيد اگر نتيجه نداد لزومي به خسته كردن خود نداريد و بگذاريد تا براي سال آينده آماده شود.
    با سمانه هم صحبت كردم. او مي گفت كه مدرسه آمدن را دوست دارد و مي خواهد خواندن و نوشتن را ياد بگيرد. تصميم گرفتم كه او را به يك كلينيك مشاوره معرفي كنم. براي اين منظور با والدين او تماس گرفتم. اما آن ها در دسترس نبودند و سمانه با پدربزرگ و مادربزرگش زندگي مي كرد. آن ها رفتن به كلينيك را مشروط به اجازه پدر او مي دانستند.


    دو ماه از سال تحصيلي مي گذشت و سمانه درست مثل روزهاي اول مدرسه بود. بنابراين تصميم گرفتم كه خودم وارد عمل شوم. شروع به مطالعه و تحقيق كردم و عواملي را كه باعث بروز اختلالات رفتاري و يادگيري سمانه مي شود را بررسي كنم. به همين منظور با افراد متخصص و اساتيد دانشگاه ملاقات كردم، كتاب هاي تخصصي در زمينه روانشناسي كودك و اختلالات يادگيري مطالعه نمودم، نشريه هاي گوناگون از جمله فصلنامه تعليم و تربيت، فصلنامه پژوهشكده كودكان استثنايي، فصلنامه روانشناسي، رشد معلم، رشد تكنولوژي آموزشي، ...... را بررسي كردم. چكيده تحقيقات و پايان نامه ها را مطالعه نمودم. از طريق اينترنت در سايت هاي مختلف آموزشي و تربيتي و روانشناسي جستجو كردم. ابتدا بهتر است با خلاصه اي از يافته هاي به دست آمده آشنا شويم.
نارسايي هاي يادگيري
تعريف اختلالات ويژه در يادگيري: از بررسي تحقيقات و مطالعات پيشينيان چنين بر مي آيد كه كودكان با نارسايي هاي يادگيري را در رده كودكان با آسيب مغزي طبقه بندي مي كردند، و زماني ديگر آنان را كساني با اشكالات خفيف مغزي مي پنداشته اند. اما در تازه ترين مطالعات در اين زمينه براي آنان اصطلاح "كودكان با نارسايي هاي ويژه در يادگيري" گزيده شده است.
    در سال 1966 كلمنتز (clements)، كودك با اشكالات خفيف مغزي را چنين تعريف


مي كند: "كودكان با اشكالات خفيف مغزي كودكاني هستند كه از نظر هوش كلي، نزديك متوسط، متوسط يا بالاتر از متوسط مي باشند. اما مشكلات و دشواري هايي ويژه در يادگيري يا رفتار دارند. ميزان اين مشكلات از خفيف تا شديد متفاوت است. علت اصلي اين دشواري ها انحراف اعمال مربوط به سيستم اعصاب مركزي از حالت عادي كه به صورت هاي گوناگون مشخص مي شود،

مانند دشواري در درك، فهم، زبان، حافظه، كنترل، توجه، اعمال حركتي و ........ اين انحرافات ممكن است در اثر نقص ژن هاي گوناگون، اختلال در سوخت و ساز، ضربات مغزي يا ساير بيماري ها و حوادثي كه در طول سال هايي كه براي رشد و تكامل سيستم اعصاب مركزي لازم است، يا از علت هاي ناشناخته اي، به وجود مي آيد".
    كودكان با نارسايي هاي ويژه در يادگيري، كودكاني هستند كه جهان را به گونه اي متفاوت يا غير معمول ادراك مي كنند.

طرح هاي عصبي آنان متفاوت از كودكان همسال عادي آنان به نظر مي رسد. افراد با نارسايي هاي ويژه در يادگيري داراي شكست هايي در مدرسه و جامعه هستند. آنان نمي توانند آنچه ديگران كه در سطح هوشي مشابه انجام مي دهند، بدون برخورداري از آموزش هاي ويژه انجام دهند.

اداره آموزش و پرورش آمريكا (U.S.O.E) در امر كودكان استثنايي در سال 1977 كودكان با نارسايي هاي ويژه در يادگيري را آن دسته از كودكان دانسته است كه "در يك يا تعدادي از فرايندهاي اساسي يادگيري: فهم مطالب، كاربرد زبان گفتاري يا نوشتاري دچار مشكلند.

اين اشكالات ممكن است در كودكان به صورت هاي گوناگون مانند: دشواري درگوش دادن، فكر كردن، صحبت كردن، خواندن، نوشتن، هجي كردن، حساب كردن ظاهر شود.

اين تعريف شامل كودكان با صدمه مغزي، آسيب هاي خفيف مغزي، نارساخواني، آغازي رشدي و مشكلات ادراكي مي شود، اما آن دسته از كودكاني را كه اشكال اساسي يادگيري آنان در نتيجه نقص بينايي، شنوايي، حركتي، عقب ماندگي ذهني، اشكالات هيجاني يا محروميت هاي محيطي، فرهنگي و اقتصادي است، در بر نمي گيرد".

موضوع: اقدام پژوهی چگونه توانستم با روش تدریس مبتنی بر فناوری اطلاعات IT اختلالات یادگیری سمانه دانش آموز پایه اول را حل کنم.
    تعريف هاي جديدتر از نارسايي هاي ويژه در يادگيري تغيير چنداني را نشان
نمي دهد. براي مثال، مركز ملي اطلاعات براي كودكان و نوجوانان با نارسايي هاي ويژه در يادگيري در سال 1994 آنان را افرادي مي داند كه در يك يا تعدادي از فرايندهاي اساسي رواني (يادگيري) مشكل دارند يا در كاربرد زبان گفتاري يا نوشتاري دشواري دارند. اين اشكالات ممكن است به صورت هاي گوناگون مانند: دشواري در گوش دادن، فكر كردن، صحبت كردن، خواندن، نوشتن، هجي كردن يا انجام محاسبات رياضي ظاهر شود.
    نگاهي به تحقيقات انجام شده در زمينه نارسايي هاي ويژه در يادگيري نشان مي دهد كه برخي از محققان در پي يافتن منشأ مشكل هستند و بعضي ديگر از پژوهشگران كوشش دارند كه برنامه ها و راهبردهاي آموزشي ويژه اي طراحي كنند كه علي رغم منشأ و اساس دشواري هاي اين افراد، آنان بتوانند موضوع هاي تحصيلي را فرا بگيرند.


    انجمن ملي وابسته به نارسايي هاي يادگيري(1991) تعريف زيررا پيشنهاد كرده است: نارسايي هاي يادگيري يك اصطلاح كلي است كه شامل يك گروه ناهمگون از دشواري هاي يادگيري مي شود كه به صورت هاي گوناگون مانند: مشكلات اساسي در گوش دادن،
صحبت كردن، خواندن، نوشتن، استدلال كردن يا توانايي رياضيات متجلي مي شود. اگرچه نارسايي هاي ويژه در يادگيري ممكن است در دانش آموزان ساير طبقات استثنايي وجود داشته باشد (براي مثال دانش آموزان با آسيب هاي حسي، عقب ماندگي ذهني، آشفتگي هاي اجتماعي و هيجاني، تدريس ناكافي يا نامناسب، محروميت هاي محيطي و فرهنگي)، اما اين امر در نتيجه اين شرايط يا تأثير آن ها نيست.

عملكرد نامناسب سيستم اعصاب مركزي كه در سال هاي اخير بيشتر عملكرد نامناسب عصبي –  رواني خوانده مي شود، فرض بر اين دارد كه مغز يا نظام ادراكي يا هر دو اگرچه در كودكان با نارسايي هاي ويژه در يادگيري آسيب نديده است، اما اين دو در كودكان يادشده در مقايسه با كودكان عادي، متفاوت عمل
مي كند؛ زيرا، نارسايي هاي ويژه در يادگيري را حاصل تفاوت هايي مي دانند كه در عملكرد مغز يا عملكرد ادراكي اين گونه كودكان وجود دارد.
    از تعريف هاي مختلفي كه متخصصان در زمينه كودكان با نارسايي هاي يادگيري ارائه داده اند مي توان ويژگي هايي به خلاصه زير براي آنان برشمرد:
1.    اين كودكان داراي بهره هوشي تقريبأ(متوسط) يا بالاتر هستند؛
2.    اين كودكان از نظر حواس مختلف  (بينايي، شنوايي و ....) سالم هستند؛
3.    اين كودكان از امكانات محيطي و آموزشي نسبتاً مناسبي برخوردار هستند؛
4.    اين كودكان داراي ناهنجاري هاي شديد رفتاري نيستند؛
5.    پيشرفت آموزشي اين كودكان به طور قابل ملاحظه اي كمتر از بهره هوشي، سن و امكانات آموزشي كه از آن برخوردارند، است.
عللي را كه براي شكست اين كودكان در امر يادگيري شايسته ذكر است چنين مي توان خلاصه كرد:
    فقدان انگيزش كافي؛
    فقدان توجه و دقت لازم؛
    دقت بيش از اندازه به جزئي از كل؛
    فقدان هماهنگي لازم در حركات؛
    جنب و جوش بيش از حد؛
    وراثت و مسايل ژنتيكي؛
    مشكلات بيوشيميايي؛
    عدم تعادل هورموني.

---

با عضویت در یاس سل، فایل های خود را بفروشید و کسب درآمد کنید.